چسباندن اتیکت شناسایی، قضاوت نادرست ، پچ پچ و تهمت، و برچسبزنی رفتارهای مختل انسانی در طبقهی نابخرد و ضعیفِ جامعهای است که برای ارتقای سطح شعور و لِوِل اجتماعی و انسانی خود تلاش نمیکنند وچونان انسانهای اولیه بر داشتههای عصر حجرشان چنگ زده اند و نمیتوانند از چهارچوب پرغلط ذهن پرورش نیافتهشان بیرون بیایند.
و متاسفانه بسیاری از ما در زندگی روزمره ، محل کار ، اقوام و همسنگران خود قطعا با برخی از آن طبقه یا گروه اجتماعی روبهرو میشویم.
البته انسانهاهمه به طور طبیعی رفتارها و اعمال دیگران را قضاوت میکنند و به آنها اتیکت میزنند. اما پرچسب زنی های ناشایست و تخریبگر غیر قابل جبران و غیر قابل بخشش هستند.
نکته غیرقابل چشمپوشی این است که این قضاوتها و برچسبها میتوانند در تصمیمگیریها و تعاملات اجتماعی ما تاثیر مستقیم و قدرتمند داشته باشند.
اما بازخورد این قضاوتها و برچسبها بر رفتار ما و دیگران میتواند پیچیده باشد. در این مقاله این تاثیرات را بررسی میکنیم.
قضاوت و برچسبزنی
ذهن ما با سر و صدا عجین است و هرچه تلاش کنیم که صدایش را خفه کنیم، اشتیاقش به حرف زدن بیشتر میشود؛ مثل حکایت فکر نکردن به یک" الاغ پرنده " است که هرچه تلاش کنیم آن را از ذهن خود بیرون کنیم، بیشتر در آسمان ذهن ما اوج میگیرد😃
بنابراین به جای اینکه قضاوتمان را واقعیت محض بدانیم و به آن بچسبیم یا سعی کنیم از دایره ذهنمان دورش کنیم، بهتر است کمی فاصله بگیریمو از از دور به قضیه نگاه کنیم. ما میتوانیم در قدم اول، مشاهدهگر قضاوت خود باشیم، نه طعمهی دامی که برایمان پهن کرده است.
قضاوت نادرست ، میتواند تشبیه بارز شود به حملهی گلهای کفتار کثیف و گرسنه به یک بچهآهوی زیبا و ظریف که در جنگل از گَلّهی آهو ها جا مانده است.
بازخورد قضاوت خودمان و دیگران
مقولهی (Identification) یا تشخیص و شناسایی و برچسب زدن (Labeling humans) دو مقولهی کاملا جدا هستند که بر اساس نیاز افراد در ارزیابی برای همکاری ویا نوعی رابطه از انواع رابطه و یا عدم شعور اجتماعی ما رخ میدهد .ارزیابی گاهی اوقات به ما کمک میکند تا دنیا را درک کنیم و تصمیمگیری بهتری داشته باشیم.
اما برچسبزنی میتواند نتایج منفیای داشته باشد؛ زیرا میتواند منجر به تبعیض، تعصب و قضاوتهای ناعادلانه شود. برچسبها میتوانند افراد را صرفا به یک ویژگی محدود کنند و توانایی ها ، استعداد، روی مثبت و پیچیدگی او را نادیده بگیرد. برجسبزنی چه مثبت باشد مثل با استعداد، دختر خوب، پسر باهوش و… و چه منفی مثل تنبل، خودخواه، ADHD و… میتواند فرد را در تنگنایی قرار بدهد که بخواهد خود را در زیر فشار برچسبها سانسور یا اثبات کند. از اینرو میتواند منجر به سوءتفاهمها و مانع از ایجاد تعاملات سازنده شود.
بهعبارتی، وقتی به کسی برچسب میزنیم، این برچسب میتواند تصویری غیر واقعی را در ذهن ما، دیگران و خود فرد ایجاد کند؛ مثلا وقتی یک مدیر یا یک دوست را آدم کم صبری مینامیم نه تنها خودمان در حالت آماده و منتظر برای ایجاد واقعهی خشم هستیم تا رفتارهایش را با این ویژگی قضاوت کنیم، بلکه ممکن است خود آن فرد هم کم کم این برچسب را بر پیشانیاش بپذیرد و رفتارهایی مطابق با آن انجام دهد.
که البته این تسلیم پذیری و یا تسلیم ناپذیری مستقیما به عزت نفس آن فرد مرتبط است.
مقوله برچسبزنی به خود هم خارج ازین دایره نیست.
مثلا وقتی آدمها برچسب ایدهآلگرا به خود میزنند، به جای بهبود خود، به نقطهای خواهند رسید که برسند که کاستیها و اختلالات رفتارهایشان را براساس این ویژگی توجیه میکنند
برچسبزنی در محل کار و محیط مراوده ، یکی از ابزار قدرتمندیست که رُقَبا و گروهی از مخالفان و حسودان و گاهی حتی کارمندها و نیروهای زیر دست به راحتی برای تخریب و حذف فرد موفق به آن متوسل میشوند.
ازین طریق باعث میشوند افراد به خاطر برچسبهای منفیای که بر شخصیت اجتماعی شان زده میشود، احساس حقارت و ناامیدی کنند و از انگیزه و اعتماد به نفسشان در محیط کار کاسته شود.
از طرفیدیگر، ممکن است برعکس این قضیه رخ بدهد و در اثر برچسبهای مثبت و توقعی که نسبت به آنها ایجاد شده دست به خودسانسوری بزنند چرا که ترسی به جانشان افتاده که مبادا رفتاری کنند که آن تصویر و برچسب را خدشهدار کند؛ در نتیجه از بیان نظراتی که میتواند متفاوت با چیزی باشد که به او نسبت میدهند، صرفنظر میکند.
همچنین، این برچسبها میتوانند تأثیرات ناکارآمدی هم بر روابط کاری داشته باشند و باعث ایجاد تعارضها و تنشها در محیط کار شوند؛ به خصوص هنگام ارائه بازخوردی که به جای بررسی رفتار مورد نظر، با استفاده از یک برچسب، کلیات شخصیت همکار را مورد هدف قرار میدهد.
چرا قضاوت میکنیم؟
بهطورکلی باید اشاره کرد که ما انسانها موجوداتی در جستجوی معنا و رفع ابهام هستیم. گاهی قضاوت میکنیم و به خود یا دیگران برچسب میزنیم تا شرایط را کنترل کنیم و یک موضوع را برای خود معنادار سازیم (ولو معنای اشتباه)؛ به این روش ابهام و آشفتگی ذهن خود را رفع خواهیم کرد و نیاز به نظم و کنترل ما هم برآورده میشود. مثلا وقتی طرف مقابل را ADHD بنامیم، رفتارهایش را میتوانیم با آن برچسب توجیه کنیم و از ابهام این سوال که «چرا این کار را میکند؟» رهایی پیدا خواهیم کرد. از اینرو، ارزیابی و برچسبزنی همواره در ذهن ما جریان دارد، اما مهمترین نکته در این مسیر، خودآگاهی و افزایش وسعت هوشیاری است چرا که باعث میشود همه جانبهتر دست به ارزیابی بزنیم (نه یک جانبه و براساس یک برچسب خاص)، تحمل ابهام خود را ارتقا دهیم و تصمیمگیریهای آنی کمتری داشته باشیم.
برای غلبه بر اختلال و بیماری برچسبزنی باید هربار اینسوالات را از خود بپرسیم:
۱)در چه مواردی و نسبت به چه افرادی بیشتر برچسب میزنی؟
۲)این برچسبها معمولا از چه جنسی هستند؟ منفی یا مثبت؟ هنگام برچسب زنی چه احساس یا هیجانی را تجربه میکنی؟
۳) بعد از برچسب زنی چه احساسی بهت دست میدهد؟
۴)چقدر پیش میآید که در هنگام برچسبزنی، فردی را سیاه یا سفید ببینی؟
۵)چه برچسبهایی به خود میزنی؟ آیا این برچسبها تکراری هستند؟ در چه موقعیتهایی از راه میرسند؟
۶)آیا برچسبهایی که به خود میزنی بر قضاوتات نسبت به دیگران هم اثر میگذارند؟ مثلا وقتی در اثر یک اشتباه خود را نادان فرض میکنی، باعث میشود که نسبت به اشتباه دیگران هم سختگیر و سرزنشگر شوی؟ یا خودت را مقصرِ خطای دیگران بدانی؟
۷)برای اینکه به دیگران برچسب نزنی چه کارهایی
🌿در پایان، باید توجه داشت
آگاهی بر رفتارمان که ارزیابی و شناخت در جایی که به ما مربوط است که موضوعی را در مورد فردی ارزیابی کنیم و یا مربوط نیست و فضولی نکنیم. و تاثیرات ارزیابی ما بر رفتارها و روابط انسانی میتواند به ما کمک کند تا تصمیمگیریهای بهتری داشته باشیم و از تخریب، تعصب و تبعیضهای ناعادلانه جلوگیری کنیم.
با افزایش خودآگاهی و تمرین در مدیریت قضاوت و برچسبها، میتوانیم به تعاملات سازندهتری در جوامع و محیطهای کاری دست پیدا کنیم و روابط انسانی مؤثرتری را تجربه کنیم..