در سالهای اخیر، برخی شبکههای فارسیزبان خارج از کشور از جمله منوتو، ایران اینترنشنال و کانالهای یوتیوبی ایرانشهری به برجستهسازی چهرههای سلطنتطلب و بهویژه رضا پهلوی، فرزند آخرین شاه ایران، پرداختهاند. این رسانهها، بدون اشاره به فقدان دستاوردهای شخصی، تحصیلات و تجربه سیاسی او، تلاش دارند که او را به عنوان رهبر دوران گذار و حتی رهبر جنبش انقلابی ایران معرفی کنند. در این روایت تبلیغاتی، رضا پهلوی به عنوان تنها آلترناتیو جمهوری اسلامی نمایش داده میشود و مأموریتی را که پدر و پدربزرگش ناتمام گذاشتند، به او نسبت میدهند. این روند در رسانهها و گفتمانهای سیاسی موجب گسترش نوعی نوستالژی مصنوعی و تصویرسازی تحریفشده از دوران سلطنتی شده است.
دیکتاتورزدگی و سلطنتطلبی دو پدیدهی اجتماعی و روانشناختی هستند که در جوامع مختلف به دلایل تاریخی، اجتماعی و شناختی شکل میگیرند. این پدیدهها به گرایش افرادی اشاره دارند که خواهان بازگشت به حکومتهای اقتدارگرا و یا احیای نظامهای سلطنتی هستند. برای درک این تمایلات، باید عواملی همچون نیاز به امنیت، نوستالژی تاریخی، تأثیرات فرهنگی و نقش پروپاگاندا بررسی شوند. در این مقاله، این عوامل از منظر روانشناسی اجتماعی و شناختی تحلیل شده و به طور خاص، به چرایی گرایش برخی از ایرانیان به حکومتهای سلطنتی پرداخته میشود.
۱. اقتدارگرایی و دیکتاتورزدگی
اقتدارگرایی به گرایشی روانی اشاره دارد که در آن افراد به دنبال یک رهبر مقتدر و حکومتی مستبد برای کنترل جامعه و ایجاد نظم هستند. آدورنو و همکارانش در پژوهش خود بر روی شخصیت اقتدارگرا، نشان دادند که برخی افراد به دلیل پرورش در محیطهای سختگیرانه و مستبد، تمایل به حمایت از دیکتاتورها دارند. این پدیده با ویژگیهایی همچون اطاعت از قدرت، عدم تحمل ابهام، و تعصب نسبت به مخالفان سیاسی همراه است.
ترس از آزادی نیز عاملی کلیدی در دیکتاتورزدگی است. اریک فروم در کتاب «ترس از آزادی» مطرح میکند که بسیاری از افراد، به دلیل اضطراب ناشی از مسئولیتهای فردی، ترجیح میدهند از آزادی خود چشمپوشی کنند و تحت رهبری یک قدرت مقتدر قرار گیرند. این نوع ترس، افراد را مستعد پذیرش حکومتهای استبدادی میکند.
در ایران، تجربه حکومتهای پادشاهی و استبدادی برای قرنها، باعث شکلگیری الگوهای فکری اقتدارگرایانه شده است. بسیاری از مردم، به دلیل تجربه ناامنیهای اجتماعی و اقتصادی در دورانهای مختلف، به دنبال یک حکومت مقتدر هستند که بتواند ثبات ایجاد کند.
۲. سلطنتطلبی و نوستالژی تاریخی ایران شهریها
سلطنتطلبی به گرایشهایی اشاره دارد که در آن افراد به دنبال بازگشت به نظامهای سلطنتی گذشته هستند. این تمایل اغلب ریشه در نوستالژی تاریخی دارد، به این معنا که افراد گذشته را بدون توجه به واقعیات تاریخی، ایدهآلسازی میکنند. از نظر روانشناسی اجتماعی، نوستالژی نوعی مکانیسم دفاعی است که در مواجهه با نارضایتی از وضعیت کنونی، افراد را به سوی ایدئالسازی گذشته سوق میدهد.
در ایران، برخی از سلطنتطلبان، دوران پهلوی را دورهای از پیشرفت، ثبات اقتصادی و اعتبار بینالمللی میدانند. در این نگاه، مشکلات و ناکامیهای آن دوران، همچون سرکوب سیاسی، فساد و فاصله طبقاتی نادیده گرفته میشود و تنها جنبههای مثبت آن برجسته میگردد. خطای حافظه و تحریف شناختی نیز در این گرایش مؤثر است، زیرا بسیاری از افراد از طریق روایتهای خانوادگی، رسانهها یا پروپاگاندا، تصویری آرمانی از گذشته دریافت میکنند.
۳. نقش پروپاگاندا، فرهنگ سیاسی و سلطنتطلبی در چارچوب ایرانشهری
رسانهها و پروپاگاندا نقش مهمی در شکلگیری گرایشهای اقتدارگرایانه و سلطنتطلبانه ایفا میکنند. تکرار روایتهای رسمی، اسطورهسازی از شخصیتهای تاریخی و ایجاد دوقطبیهای سیاسی باعث میشود که افراد به صورت ناخودآگاه تحت تأثیر این تبلیغات قرار گیرند. نظریه «پنجره اورتون» نشان میدهد که چگونه حکومتها میتوانند از طریق تدریجی تغییر گفتمان، افکار عمومی را به پذیرش ایدههای اقتدارگرایانه سوق دهند.
۳.۱ نقش رسانههای فارسیزبان خارجی
در سالهای اخیر، رسانههایی همچون منوتو، ایران اینترنشنال، صدای آمریکا و رادیو اسرائیل نقش مهمی در ترویج گرایشهای سلطنتطلبانه ایفا کردهاند. این رسانهها با استفاده از اسطورهسازی از شخصیتهای تاریخی، برجستهسازی دوران پهلوی به عنوان عصر طلایی، و ایجاد دوقطبی میان جمهوری اسلامی و سلطنتطلبی، سعی در جهتدهی به افکار عمومی دارند.
پدیدههای دیکتاتورزدگی و سلطنتطلبی در ایران ریشههای عمیقی در روانشناسی اجتماعی و فردی دارند. نیاز به امنیت، ترس از آزادی، نوستالژی تاریخی، تأثیرات رسانهای و فرهنگ سیاسی از جمله عواملی هستند که باعث میشوند برخی ایرانیان همچنان به حکومتهای اقتدارگرا گرایش پیدا کنند. درک این عوامل میتواند به جوامع کمک کند تا از چرخهی استبداد خارج شده و به سوی توسعهی دموکراتیک حرکت کنند.
منابع