ارومیه میتواند و باید به شهری تبدیل شود که نماد همزیستی، احترام متقابل و توسعه فرهنگها باشد.
تجربهی اخیر جشنهای نوروز در ارومیه، بار دیگر نشان داد که این شهر در نقطهای حساس از تاریخ خود ایستاده است: نقطهای میان همزیستی یا خصومت، آیندهای شکوفا یا نزاعی فرسایشی.
در جریان این جشنها، گروهی از پانترکها که بسیاری از آنان حتی بومی ارومیه نبودند، با ایجاد تنش و تهدید، سعی داشتند میان مردم کرد و ترک منطقه تخم خصومت بکارند. این تلاشهای تحریکآمیز، در پیوند با سیاستهای مرکزگرایانه و ناسیونالیسم دولتی ایران، ارومیه را به عرصهای از فشار و تنش بدل کرده است.
ناسیونالیسم حاکم، به جای تسهیل گفتوگو میان ملتهای ترک و کرد، عامدانه تلاش میکند آنان را درگیر رقابتها و دشمنیهای بیهوده کند. هدف واقعی این سیاستها، به حاشیه راندن مسئلهی اشغال، استعمار و تبعیض مرکزگرایانه است.
با مشغول کردن ملتها به نزاعهای داخلی، دولت مرکزی نه تنها نیروهای آزادیبخش آنان را تضعیف میکند، بلکه اشغالگری خود را تثبیت و دائمی میسازد. این ترفند قدیمی «تفرقه بینداز و حکومت کن» امروز در ارومیه با چهرهای جدید ظاهر شده است.
نمونهای روشن از این بحران، اتفاقات اخیر در شورای شهر ارومیه است.
زمانی که اعضای ترک شورا به زبان ترکی صحبت کردند و به زبان رسمی فارسی بیاعتنایی نشان دادند، فضا آرام بود. اما هنگامی که یکی از اعضای کرد به زبان کردی سخن گفت، ناگهان واکنشهای عصبی پدیدار شد؛ برخی از اعضای ترک جلسه را ترک کردند و سخنان او را قطع کردند. این رفتار، پرده از مشکل عمیقتری برداشت: ترس از به رسمیت شناختن دیگری.
اما بیایید کمی تأمل کنیم: اگر کردها به زبان کردی و ترکها به زبان ترکی سخن بگویند، چه آسیبی به هویت یکدیگر وارد میشود؟ برعکس، این کار میتواند آغازگر درک متقابل، احترام به چندگانگی و ساختن زبان مشترک گفتوگو باشد.
ارومیه میتواند الگویی از یک کلانشهر چندفرهنگی باشد؛ جایی که زبانهای کردی، ترکی، آشوری و فارسی همچون گلهای رنگارنگ در کنار هم شکوفا شوند. شهری که در آن، هویتهای قومی نه تهدید، که ثروتی ملی تلقی شوند.
نمونههای موفق زیادی در جهان وجود دارند:
در تمام این شهرها، تنوع فرهنگی نه تنها تهدید نبوده، بلکه منبعی برای نوآوری، زیبایی و پویایی اجتماعی شده است.
تهدید واقعی برای ارومیه این نیست که کردها یا ترکها زبان یا فرهنگ خود را حفظ کنند. تهدید واقعی زمانی آغاز میشود که شهری با این پیشینهی غنی، به تقلیدی از مناطق پرتنش مانند قرهباغ تبدیل شود؛ یا بدتر از آن، به تصویر کوچکی از ترکیه دوران آتاتورک بدل شود، جایی که دیکتاتوری تکفرهنگی، زبانها و فرهنگهای دیگر را سرکوب کرد.
در چنین سناریویی، نه ترکها و نه کردها امنیت، آزادی یا آیندهای پایدار نخواهند داشت.
نجات ما در پذیرش دیگری، در احترام متقابل و در ساختن آیندهای مشترک نهفته است.
کردها هزاران سال در ارومیه زیستهاند؛ ترکهای آذربایجانی نیز صدها سال است که بخشی از بافت اجتماعی این منطقه هستند. هیچکدام نمیتوانند دیگری را از این سرزمین بیرون کنند و هیچکدام نباید چنین اندیشهای در سر بپرورانند.
ارومیه، خانهی همهی مردمانی است که در آن زندگی میکنند. آیندهی آن، در گرو یافتن راهحلی مشترک است: راهی که انرژی و امید بیافریند، نه تخریب و نفرت.
حل مسئلهی ارومیه، تنها با ریشهکن کردن پانترکیسم و پانکردیسم و با جایگزینی آنها با گفتمانی انسانی، بر پایهی احترام و همکاری، امکانپذیر است. توسعهی پایدار زمانی میسر میشود که حقوق زبانی، فرهنگی و اجتماعی همگان به رسمیت شناخته شود.
بیایید از الگوهای شکستخورده تاریخ، از سرزمینهای خونآلود و اشغالشده درس بگیریم و به جای آن، الگوهای موفق را سرمشق قرار دهیم. آیندهای روشن در دستان ماست، اگر زبانهای ما، آداب ما، و باورهای ما بتوانند به جای رقابت، به همزیستی برسند.
زنده باد آذربایجان – یاشاسن کردستان
زنده باد همزیستی فرهنگی و انسانی
#ارومیه #همزیستی #کورد #تورک #آینده_مشترک #همبستگی