رضا پهلوی، فرزند پادشاهی که میراثش چیزی جز زندان، شکنجه، سانسور و سرکوب نبود، تا امروز نه موفق به تشکیل یک جریان سیاسی مؤثر شده، نتوانسته حتی یک بیانیه منسجم با پشتوانه فکری ارائه دهد. در داخل کشور پایگاه اجتماعی ندارد و در خارج هم بهعنوان یک مهره تبلیغاتی و تکراری شناخته میشود. اما در یک چیز موفقتر از هر دیکتاتور رسمی عمل کرده: دامنزدن به تفرقه، شکستن انسجام ملتها، و بهویژه ضربهزدن به همبستگی ملت کورد.
رضا پهلوی با شعار «اتحاد» قدم پیش گذاشت، اما آنچه از دل حرفهایش بیرون آمد، چیزی نبود جز بازتولید همان مرکزگرایی و انکار هویتیای که پدر و پدربزرگش دنبال میکردند. این بار اما در لباسی نو، با زبانی نرم و پرچمی بزکشده. پشت تمام حرفهای بهظاهر مدرن، همان پروژهی کهنه نابودی ملتهای غیرفارس و سرکوب حق تعیین سرنوشت نهفته است.
برای جا انداختن خودش بین ملتهای تحت ستم، سیاستی دوگانه در پیش گرفت: از یکسو سانسور رسانهای و حذف صداهای اصیل، از سوی دیگر برجستهکردن چهرههایی وابسته، بینام و نشان و قابل کنترل. چهرههایی که حاضر شدند حتی با لباس کوردی به این پروژه خدمت کنند.
نمونه روشنش گردهمایی مونیخ بود، جایی که چند کورد اهل یارسان، کرمانشاه و سنندج را بهعنوان «نمایندههای کورد» با خود همراه کرد. افرادی که نه نماینده احزاب کورد بودند، نه از سوی جامعه مدنی مشروعیتی داشتند. اما در عوض، بهعنوان ابزار تبلیغاتی به کار رفتند تا در رسانهها وانمود شود که بخشی از ملت کورد از رضا پهلوی حمایت میکند.
واقعیت اما چیز دیگریست. در هیچ بخشی از کوردستان، این فرد مشروعیت ندارد. حتی احزاب میانهرو و نیروهای سکولار هم نسبت به نزدیکی با او هشدار دادهاند. چون همه میدانند که در صورت برگشت چنین فردی به قدرت، زبان ما دوباره حذف خواهد شد، خواستههای سیاسیمان به حاشیه خواهد رفت و پروندههای هزاران شهید و مبارز، برای همیشه بسته خواهد شد.
حضور این افراد در مونیخ، از سر آگاهی نبود، یا فریب خوردند، یا بهدنبال سهم شخصی بودند. اما نقششان در مشروعیتبخشی به پروژهای خطرناک، قابل چشمپوشی نیست. آنچه رضا پهلوی میسازد، نه آلترناتیو دموکراتیک، بلکه کابوسیست با نقاب لیبرال.
ما نه فراموش کردهایم و نه فراموش خواهیم کرد که پرچم شیر و خورشید برای کوردها، یادآور گلوله، اعدام، تبعید و تحقیر است. هیچ لباسی، حتی لباس کوردی، نمیتواند این حقیقت را بزک کند.
#هژار_کرماشانی
۲۸ جولای ۲۰۲۵